دو هفته تنهایی
ترنّم جان ، دخترم سلام بابایی الان 2 هفته هست که تو و مامانی رفتید خونه مامان بزرگ پروین تا اونجا مامان بزرگی از تو و مامانی مواظبت کنه و قرار 2 روز دیگه برگردید پیش بابایی. نمیدونی توی این 2 هفته چقدر دلم واسه تو و مامانی تنگ شده باباجون. وقتی با مامانی تلفنی صحبت میکنم از بزرگ شدنت و شیرین شدنت واسم تعریف میکنه و دل بابایی رو کلی آب میکنه، ثانیه ها واسه برگشتن شما برام مثل ساعتها میگذره و خیلی طولانی شدن. لحظه ها را دارم با دلتنگی شما یکی بعد از دیگری پشت سر میزارم تا زودتر یکشنبه برسه و من چشمم به جمال تو و مامانی روشن بشه. دو سه روز پیش رفتم واسه دخمل گلم سه دست بلوز شلوار و 2 تا دستکش و 2 تا جوراب خوشگل خریدم تا وقتی اومدی تنت کنم...
نویسنده :
باباي ترنّم
23:12