ترنّم جانترنّم جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

ترنّم نامه

امان از این تکنولوژی....

سلام ترنم طلای مامان این روزها من و تکنولوژی خیلی با هم  درگیریم. سنت اونقدری نیست که با توضیحات من قانع بشی و دائماً می خواهی سی دی ببینی یا با گوشی بازی کنی. در مورد سی دی دیدنت که دیگه شورش رو در آورده بودی و دائماً توی اتاق بودی و برق رو خاموش می کردی و با صدای بلند کارتون می دیدی و از همه بدتر که من رو هم از اتاق بیرون می کردی و می گفتی : می خواهم راحت باشم. اصلاً در طول ساعتهایی که خونه بودیم من نمی دیدمت و خیلی بابت این قضیه ناراحت بودم. من هم در یک اقدام شیطانی یک روز که خواب بودی تلویزیون اتاقت رو با دستگاه جمع کردم  و گفتم : خراب شده و بردیم درستش کنند.تا حداقل در طول روز ببینمت و کم...
15 تير 1394

روزهای زیبای من و تو (14)

سلام ترنم بهارم روزهایم غرق عشق و محبته. خیلی مهربونی ،  خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی هر روز هزار بار میایی بغلم و کلی بوسم می کنی و من هر روز کلی در حسرتم که چرا نصف روز اداره ام و پیشت نیستم........ بالاخره واست پرستار پیدا کردم. البته خونه نمیاد و می برمت خونه شون. اما راضیم. اصلاً توی مهد راضی نبودی و من کلی ناراحت بودم. خاله عالمه پرستار دختر یکی از فامیلهامون هست که خیلی ازش راضی بود و حالا تو هم هر روز صبح مثل آنوشا مهمون خونه خاله عالمه میشی. امیدوارم که خوب باشه و تو راضی باشی. می دونم که هر چه کنم باز هم جبران نبودن من رو نمی کنه اما چه میشه کرد.........
4 خرداد 1394

دخترکم عروس می شود....(الهی آمین)

سلام شیرین زبون یک روز از توی کمد بابا یک تیشرت سفید برداشتی و پوشیدی. بعد اومدی پیش ما و گفتی : " عروس شدم مامانی ، ماشاالله شدم مامانی ، خوشکل شدم مامانی " الهی قربونت برم من که فقط نمی دونم عروس شدن رو از کجا یاد گرفتی. آخه بعد از تولد تو تا حالا ما هنوز هیچ عروسی نرفتیم. الهی که عروسیت رو ببینم دختر گلم. بعد هم گفتی: " مامان از عروس خانم یک عکس بگیر..........." این هم عکسهای عروس قشنگم       ...
29 ارديبهشت 1394

دخترک مصلحتی تنبل می شود.....

سلام ناز بانوی عزیزم ترنم جونم ، عزیز دلکم ، روزها چه زود می گذرد و من در گذر این روزها مهر و محبت و عشق را با تو مزه مزه که نه قورت می دهم. دختر گلم خیلی دلبری می کنی این روزها از من و بابایی و ما حسابی غرق لذت می شیم از کارهات . گاهی توی کارهای خونه به من کمک می کنی و گاهی خیلی تنبل بازی در میاری. یک مورد از تنبل کاریهات هم این بود که چند روز پیش بهت گفتم : " ترنم ، اسباب بازیهات رو که ریختی توی هال برو جمع کن تا خونه مون مرتب بشه." شما هم سریع رفتی توی اتاق و اولین چیزی که دستت رسید که البته شلوار مامان بود رو برداشتی و سریع اومدی توی هال و گفتی : " من خوابم میاد. من خوابیدم. این هم پتوم...
29 ارديبهشت 1394

بهار دلنشین آمد (سال 94)

سلام ناز دانه مامان امسال هم خدا را شکر به خوبی شروع شد و الحمدلله که کنار خانواده بودیم. تعطیلات هم تمام شد و دیروز برگشتیم بندر. و البته که هوا گرم و شرجیه.... سال تحویل خونه مامان جون اینها بودیم و شما هم تا 5 دقیقه مونده به لحظه تحویل بیدار بودی و بعدش خواب رفتی. 13 امسال هم کرمان خونه خاله ها بودیم. الهی که سالی سرشار از سلامتی واسه همه باشه. این هم عکسهای ناز دخترم           ترنم و متین  روی سیب هفت سین بزرگ گنبد جبلیه کرمان   روز 13 ام که اول صبح باران بود اما ساعت 10 که هوا خوب شد رفتی...
15 فروردين 1394

اندک اندک امسال هم پارسال می شود.....

سلام ترنم نازم آخرین روزهای سال 93 هم داره می گذره و اندک اندک بهار 94 خودنمایی می کنه. روزهای امسالمون هم گذشت ، خوب و بد... خدا را شکر سال بدی نبود. اما تب و مریضی و بستری شدن تو توی بیمارستان و استرس هایی که به خاطر سالم بودن قلب کوچولوت کشیدم هیچ وقت از یادم نمی ره. الهی که تو و همه بچه های دنیا هیچ وقت مریض نشین. خدا را شکر به خاطر سلامتی فرزندم خدا را شکر به خاطر سلامتی پدر و مادر خیلی خیلی مهربونم که همیشه یارم بودند و هستند خدا را شکر به خاطر سلامتی خواهرهای دلسوز و برادر مهربونی که همیشه حواسشون به ما بود و خیلی از گرفتاریهای امسال ما به دست اونها رفع شد خدا را شکر به خاطر...
27 اسفند 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنّم نامه می باشد