ترنّم جانترنّم جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

ترنّم نامه

ترنم و زندگی مسالمت آمیز با عروسک ها

سلام دختر مهربونم ترنم کوچولوم ، الهی دورت بگردم که وقتی میشینی برای بازی من کلی ذوقت می کنم. الهی من فدای دل مهربون و کوچیکت بشم که گاهی با عروسکهات مهربونی ولی گاهی خیلی نامهربون میشی عزیز نازم .   این عروسک رو خیلی دوست نداری و نسبت بهش حسادت داری . اینجا گذاشتمش توی تختت و تو هم سریع بالشتت رو گذاشتی کنارش و میدان رو خالی نکردی.     و اما دل من اینجا ضعف کرد که عروسک هات رو خوابونده بودی به ردیف و داشتی لالایی شون می کردی و وقتی اومدم نزدیک  ، دیدم که یک تکه از پاستیلی رو که گذاشته بودم تا بخوری ، گذاشتی دهن عروسکت. الهی که من دورتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...
6 بهمن 1392

فدای شیطنتهات مامان جون.....

سلام ترنمم دختر نازم ، خونه خاله که بودیم تا چشم ازت بر می داشتم در حال بالا رفتن از پله ها بودی و من روزی هزار بار باید تو رو از وسط راه می گرفتم و بر می گردوندم که نخوری زمین.       و اما .... یک روز ظهر که رفتیم خونه ، من دراز کشیدم که شاید تو هم کنارم بخوابی ولی تو اصلاً قصد خواب نداشتی و همین جوری دور و برم می چرخیدی و بازی می کردی. واسه چند ثانیه چشم من سنگین شد و وقتی چشمم رو باز کردم دیدم کنارم نیستی و توی آشپزخونه و اتاق هم نبودی .خواستم برگردم توی هال که دیدم نشستی روی میز ناهار خوری.!!!!! وای خدای من ؟؟؟؟؟ کلی شوکه شدم و ترسیدم. سریع بغلت کردم و گذاشتمت پایین. آخه فسقلی من ، چج...
30 دی 1392

من نبینم که تو حال نداشته باشی گلم.....

سلام دخترک شیرینم ترنم جونم ، از وقتی رفتی مهد کودک متأسفانه همش مریض هستی. یا سرما خورده ای یا گوش درد داری یا بالا میاری و ..... الهی بمیرم واست مامان جون. من هم هر هفته 1 یا 2 روزش رو به خاطر تو مرخصی می گیرم ولی تا بهتر میشی و میری مهد ، دوباره یک ویروس جدید میاد توی تن کوچولوت. کاش زودتر این فصل تموم بشه.   اینجا هم سرما خورده بودی و حال نداشتی     به زور چند تا پر پرتقال خوردی. خیلی بی اشتها بودی     از بی حالی زود خسته میشدی و وسط راه اتاق و هال سرت رو گذاشتی زمین.     الهی که دردو بلات به قلب من بخوره ولی تو همیشه سالم باشی عروسک نازم. ...
30 دی 1392

ترنم بندری!!! و برف!!!!

سلام نفس مامان دختر نازم اوایل دی ماه که کرمان ، خونه خاله مهدیه بودیم  ، حسابی برف بارید و من هم یک کوچولو شما رو بردم توی حیاط و ازت عکس گرفتم. خاله منصوره می گفت : " ترنم ، اولین دختر بندری هستش که تا قبل از یک سالگیش برف دیده"       هر چه کردم به گلوله برف دست نزدی....       قربونت برم دختر عزیزم.   ...
30 دی 1392

ترنم و کارهای مامان و سرگرمیهاش...

سلام نفس مامانی ترنم جونم ، همیشه وقتی من در حال انجام کارهام هستم ، شما میایی و می چسبی به پاهای من و دور و بر منی . من هم گاهی واسه سرگرم کردنت دست به دامن وسایلی میشم که البته بیشتر از چند لحظه واست جالب نیستن و معمولاً همه چیز خیلی زود واست تکراری میشه. گاهی هم خودت در کابینت رو باز می کنی و وسایل را می ریزی بیرون. یعنی در واقع من از سمت راست آشپزخانه جمع می کنم و شما از سمت چپ ریخت و پاش می کنی. الهی که دردت به جونم دختر ملوسم که شدی شیرینی زندگیم.   این ها رو خودت از کابینتها و از این ور و اون ور آوردی بیرون...       اینجا هم خونه خاله مهدیه بودیم (کرمان) و چون ه...
24 دی 1392

ترنم و کتاب و روزنامه

سلام دردانه مامان گل نازم ، تو را من می پرستم.... گل نازم ، تو را من می پرستم..... می پرستمت ترنمم....... خدایا شکر برای این دختری که به من هدیه دادی. خدایا شـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــکرت. دختری که علاقه مند به کتاب و روزنامه است. خدایا شکر از این دختر   .     ...
25 آذر 1392

شیطنت هایی از جنس ترنم

سلام قلبم ترنمم ، دختر نازم ، الهی که من فدای تو و شیطنت های شیرینت بشم که حسابی این روزهای من و بابا رو قشنگ کردی. و اما مدل شیطنت هات.....   اسباب بازیهات رو میریزی بیرون و خودت میشینی توی سبد اسباب بازیهات     امان از دست بابایی که به شما کاکائو می ده....     اونجا چه کار می کنی ؟؟؟؟...     رفت و آمد از زیر این صندلی هم که کار هر روزته.....     و تلاش برای نشستن و سوار شدن روی این قفسه های عروسکهات         (البته اینجا من کمکت کردم و نشوندمت) ...
25 آذر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنّم نامه می باشد