دوخت کیف چرم
سلام گل دخترم همون روزهای که خاله منصوره و عزیز جون اینها خونمون بودن ، خاله گفت " من یک ست کیف چرم می خواهم " و دایی علی هم گفت " واسه یک نفر یک کیف پول می خواهم" . ما هم تو رو گذاشتیم پیش عزیز جون و آقا جون و در یک اقدام ضربتی با دایی علی و دایی انوشیروان و خاله منصوره ساعت 12 ظهر رفتیم پاساژ ستاره شهر و خاله و دایی چرمهای مورد نظرشون رو خریدن و اومدیم خونه و من دست به کار دوخت کیف چرم واسشون شدم. عزیز جون هم مراقب تو بود تا من راحت به کارم برسم. و نتیجه کارمون که فقط توی دو روز و نیم انجام شد ......... کیف خاله منصوره کیف پول خاله  ...