ترنّم جانترنّم جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

ترنّم نامه

روزهای زیبای من و تو (14)

1394/3/4 13:39
نویسنده : باباي ترنّم
1,313 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ترنم بهارم

روزهایم غرق عشق و محبته. خیلی مهربونی ،  خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

هر روز هزار بار میایی بغلم و کلی بوسم می کنی و من هر روز کلی در حسرتم که چرا نصف روز اداره ام و پیشت نیستم........

بالاخره واست پرستار پیدا کردم. البته خونه نمیاد و می برمت خونه شون. اما راضیم. اصلاً توی مهد راضی نبودی و من کلی ناراحت بودم.

خاله عالمه پرستار دختر یکی از فامیلهامون هست که خیلی ازش راضی بود و حالا تو هم هر روز صبح مثل آنوشا مهمون خونه خاله عالمه میشی.

امیدوارم که خوب باشه و تو راضی باشی.

می دونم که هر چه کنم باز هم جبران نبودن من رو نمی کنه اما چه میشه کرد.........

شیرین زبونیهات حد نداره و با اون صدای نازت کلی واسمون دلبری می کنی. همچنان بابا در اولویت اول عشق ورزیدنت هست و من جایگاه دوم رو دارم. حتی اگر گاهی نزدیک بابا بشینم از سوی تو به رفتن به کنار و سر کار هم دعوت می شوم.

عزیز مهربون و نازم ، گاهی سوالات قشنگی ازم می پرسی که من واسه بعضیهاش جواب دارم و واسه بعضیهاش هیچ پاسخی ندارم.

دیشب داشتیم سریال شمعدونی رو با هم می دیدیم که توی یک دیالوگ بابای خونه گفت " اومدم ابروش رو درست کنم ، زدم چشمش رو هم کور کردم."

شما پرسیدی " مامان ، چرا بابای سعید می خواست ابروی سعید رو برداره ، زد چشمش رو کور کرد؟؟؟؟!!!!"

من حیران از تفسیرت بابت درست کردن ابرو و برداشتن ابرو!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اصلاً دوست ندارم کسی ازت بپرسه مامانت رو بیشتر دوست داری یا بابات؟ ولی متاسفانه بعضیها می پرسن.

جواب شما هم همیشه اینه :" مامان و بابا" " مامان و بابا " .....

الهی دورت بگردم عشق من که این قدر خوبی مهربونم.

اگر از دستمون ناراحت بشی ، سریع می ری توی اتاق و می گی : " بابا من دارم گریه می کنم." و البته بلافاصله هم اشکهات سرازیر میشه روی صورت قشنگت.

شبها خیلی دیر می خوابی و نمی دونم واسه تنظیم خوابت چه کنم.؟؟؟؟؟

هر وقت هم که بگیم " بخواب شب شده. همه خوابند. تو هم بخواب." می ری و میشینی روی صندلی خودت و می گی" من دارم گریه می کنم."

یک شب هم با عروسکت رفتی روی صندلیت و گفتی " مامان من دارم  گریه می کنم و بازی" و البته من هلاک اون "و" گفتنت شدم.

دینم هستی و دنیایم. عشقم هستی و رویایم. ماه مهربون زندگیمی و بی نهایت می پرستمت.

هر لباسی که می پوشم ، میگی " مامان اینو پوشیدی؟ خیلی خوشگل شدیییییییییییییییی." و من خوشحالم از اینکه تو همه چیز را زیبا می بینی.

الهی که دنیایت سراسر غرق شادی و لذت و زیبایی.

معمولاً اگر به من مامان نگی ، می گی : گلم ، ناناز ، جیگرم ، عزیز دلم........

و این یعنی راه رفتن من روی ابرها. با این حرفهات از فرش به عرشم می بری عشقم.

امیدوارم بتونم مادر خوبی باشم و خوب تربیتت کنم  که این خوبی و مهربونی همیشه توی وجودت بمونه.

 

وقتی می خواهی با خمیر بازی چیزی رو واست درست کنم همیشه درخواست درست کردن دختر و باباش رو می دی و بعدش هم کلی باهاشون سرگرم میشی.

*مکالمه نیمه شب ترنم و بابا

 (کنار من و بابا توی تخت ما خوابیده بودی و بلند شدی رفتی پایین تر . من هم خودم رو کشوندم کنار بابا.)

تو هم از تخت رفتی پایین و......

ترنم : بابا ، من دارم می رم.

بابا : چرا دخترم.؟ کجا می ری؟

ت : دارم می رم دیگه.

ب: خوب چرا؟

ت: دارم می رم با نازگلم(یکی از عروسکهات) تنهایی کنم.

ب: چرا دخترم تنها ؟؟؟؟؟

ت : آخه مامان اومده پیش تو. من دیگه می رم.

ب: نه دخترم. بیا. بیا بغلم.

ت : حالا چه کار کنم که مامان اومده پیش تو؟؟؟؟؟؟ حالا چکار کنم؟؟؟؟؟

 من هم کلی می خندیدم و ناچار بلند شدم و میدون رو واسه عشقبازی پدر و دختری خالی کردم و در نقش یک موجود اضافه در یک گوشه تخت خوابیدم و البته تا دو ساعت بعد بابای خوش خیال و مست از محبت تو ، با جنابعالی سر وکله زد تا خوابیدی.

(نمیشه که همه جوره به کام بابا باشه و تو شش دونگ محبت کنی و من شش دونگ زحمتت رو بکشم. !!!!!!!!!!!)

در یک کلام و صد کلام : عشق من دوستت داریم . دوستت داریم. دوستت داریم

خدایا شکر از محبت بی نهایتت به من و همسرم ........

 

111

 

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (3)

خاله منصوره
5 خرداد 94 19:15
مامان بابایی پارسا
12 خرداد 94 12:54
منم ازش راضیم.فقط یه سوال گلم ، مگه دارو مریضی خوب نمیکنه پس چرا گفتی پنهان میکنه ؟؟؟؟یعنی چی؟؟؟؟میشه بیشتر بهم توضیح بدی شمارمو تو خصوصی میزارم اوه ممکنه بیشتر ازتون راهنمایی بگیرم من خیلی کم تجربه ام
الهام
16 خرداد 94 20:50
محبوبه جون حسادت و بذار کنار دیگه قبول کن دخترها بابایی اند ببوس دختر نازمون و
باباي ترنّم
پاسخ
بد جوری هم بابایی هستن.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنّم نامه می باشد