یک روز خوب دریایی
سلام عسل ناز من
هفته پیش باران اومد و حسابی بندر هوا خوب بود. خاله مهدیه اینها هم اومده بودن.
با هم ناهار رفتیم بیرون و بعد هم ساحل گردی. دریا هم حسابی عقب رفته بود و ما هم گفتیم قدم زنون بریم تا دریا.اولش با کلی ذوق و شوق راه می رفتی ولی وقتی بابا دست جدا شده یک خرچنگ رو نشونت داد ترسیدی و فکر کردی همه جا خرچنگ هست و دیگه راه نرفتی و بابای طفلی تاوان کارش بغل کردن تو بود.
حسابی خوش گذشت و کلی مرغ ماهیخوار دیدیم.
این هم چندتا عکس از وقتی پشت بابا سوار بودی تا پا روی زمین گذاشتنت.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی