ترنّم جانترنّم جان، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

ترنّم نامه

بدون عنوان

1396/4/1 10:01
نویسنده : باباي ترنّم
455 بازدید
اشتراک گذاری
دخترم ترنم، سلام
عشق بابایی، چند وقتی هست که به خاطر مشغله کاری و ذهنی زیاد وقت نمیکردم سری به وبلاگت بزنم و واست مطلب بنویسم ولی الان با ربات تلگرامی وبلاگت میتونیم هر وقت خواستیم واست مطلب بنویسیم.
گل بابا الان که این مطلب رو واست مینویسم شما 5 ماه و هفت روزه که خواهر شدی و داداش کوچولوی نازنینت بنام "کیان" کوچولو بدنیا اومده و جمع ما چهار نفره شده. اوایل خیلی واست سخت بود که قبول کنی که یه نفر دیگه بخشی از توجه ما رو به خودش جلب کنه غیر از تو، اما کم کم به داداش کوچولوت ابراز علاقه کردی و اونو بعنوان عضوی از خانواده گرممون پذیرفتی و هر روز که میگذره علاقت به داداشی بیشتر و بیشتر میشه تا اونجا که چند روز پیش به من گفتی : "بابایی، من بزرگ شدم میخوام با داداشی ازدواج کنم.. آخه خیلی دوسش دارم..." حالا بیا به خانم بگو نمیشه... مگه قبول میکردی.... خیلی دوستون دارم عشقم. در ادامه چند تا از عکسای تو و داداشی رو میزارم.











پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنّم نامه می باشد