سال 1393
سلام دختر شیرینم
باز هم مامان تنبل شده و دیر اومدم به وبلاگت......
عزیز دردونه من سال ٩٢ هم تموم شد و حالا سالی جدید با روزهایی جدید پیش رو داریم. حالا دختر من یک سال دو ماه سن داره و کلی واسه خودت خانم شدی. الهی که من به فدات مادری.
امیدوارم امسال واسه همه مردم میهنم سال خوبی باشه و همه سلامت باشند و مامانهای منتظر به مراد دلشون برسن و نی نی دار بشن.
قبل از عید که خونه بودیم هم واست سبزه کاشتم و هم ماهی خریدم ولی روز ٢٨ اسفند که خواستیم بریم کرمان سبزه و ماهی رو دادم به دختر همسایه مون آخه توی راه خراب می شدن.
سال تحویل رو همه کرمان خونه خاله مهدیه اینها بودیم و از سوم تا هشتم هم رفتیم شیراز خونه مامان بابایی. بعدش هم تا آخر تعطیلات خونه مامانی (مامان من ) بودیم.
خدا را شکر خوب بود و تو گل دختر من هم کلی شیطونی کردی و دلبری.
(*فقط صد حیف که من و تو نتونستیم بهار و المان عزیزم رو ببینیم. آخه برنامه سفرمون با هم جور نشد ......*)
این هم هفت سین خونه خاله جون
دختر عزیزم برایت سالی سرشار از سلامتی از خدا می خواهم و آرزو دارم که هر روزت بهتر از دیروزت باشه.
عزیز دلم همیشه خندون باش تا با خنده های تو من و بابایی هم لبریز از شادی باشیم.
و این هم عکس عیدی های دختر نازم.....
مامان بزرگ و بابابزرگ (مامان و بابای مامانی )
یک عروسک بامزه که واست می رقصه و تو هم همراهیش می کنی...
عیدی های خاله مهدیه
عیدی خاله مرضیه
عیدی خاله منصوره
عیدیی دایی علی
عیدی مامان بابایی(لباسی که تنت کردی)
در کنار همه اینها پول نقد هم بود عزیزم. ضمناً بقیه عیدیهات هم نقدی بود. از همشون ممنونم.
مبارکت باشه گل نازم.