حکایت این اسباب بازی ......
سلام دختر کوچولوی ناز من
دخترم خیلی وقته که کم واست می نویسم. ببخش مامان رو. ولی باور کن واقعا وقت کم دارم و البته اینترنت خونه هم به لطف بابایی که هر روز تا 8 شب سر کار هستش هنوز درست نشده و مزید بر علت شده.
و اما.....
بین وسایل بازی مهد کودکتون ماهی تعادلی دارید و شما خیلی بهش علاقه داری. وقتی هم می برمت قلعه سحر آمیز واسه بازی فقط با ماهی تعادلی بازی می کنی. من و بابا هم که دیدیم این اسباب بازی رو دوست داری تصمیم گرفتیم واست بخریم.
یک روز با بابایی تمام مغازه های اسباب بازی فروشی و سیسمونی و پلاستیک فروشی و حتی مغازه هایی که یک توپ آویزون داشتند ، پرسیدیم ولی اصلاً توی بندر نتونستیم پیدا کنیم. واسه همین موقتا یک گاو پلاستیکی واست خریدیم که باهاش سرگرم بشی تا ببینیم از کجا واست بخریم.
می خواستم به خاله بگم که واسه تعطیلات سال جدید که میاد از تهران واست بخره و بیاره ولی بابا نتونست تا اون موقع صبر کنه و اینترنتی واست سفارش داد و حالا چند روزیه که ماهیه رسیده و تو هم کلی باهاش بازی می کنی.
الهی من فدات بشم که اینقدر این اسباب بازی رو دوست داری و عاشق تاب خوردن باهاش هستی.
دوستت داریم دردونه قلبهامون.