ترنّم جانترنّم جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

ترنّم نامه

هر ساعت که دلت خواست بخواب....

1393/5/15 13:19
نویسنده : باباي ترنّم
729 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جیگرم

دختر خوشکل و ناز نازی مامان متاسفانه شبها خیلی دیر می خوابی و من و بابا به شدت دچار کمبود خواب شدیم.

نمی دونم چه جوری باید خوابت رو تنظیم کنم؟؟

بعضی روزها از مهد که می برمت خونه می خوابی ولی بعضی روزها نه. اما در هر حال شبها خیلی دیر می خوابی.

و از جمله کارهات هم اینه که صد هزار بار به من و بابا می گی : " دوست " (یعنی دوستت دارم ) و  " عاش "  ( یعنی عاشقتم).

می ذارمت توی تختت که بخوابی ، اما تو بلند میشی و همزمان با بیرون اومدن از تختت با این حرفهات از من و بابا دلبری می کنی و نمی خوابی.

 

این هم چندتا عکس از نیمه شبهات.

اینجا ساعت تقریبا دو و نیم شبه که شما تازه اسباب بازیهات رو کشون کشون آوردی توی هال و مثل اینکه اصلاً قصد خواب نداری.

 

1

 

2

 

اینجا ساعت یک و نیمه شبه و جنابعالی با خونسردی مشغول خاموش و روشن کردن چراغ و چراغ خوابی.

 

3

 

4

 

اینجا هم ساعت سه و نیم شبه که جنابعالی بابایی رو مجبور کردی ببردت توی هال و حسابی خوش خوشانته.

 

5

 

6

 

مامان جونی خیالت راحت .اصلاً من و بابا روز بعد نباید بریم سر کار. یا اصلاً خودت شش و نیم صبح نباید بری مهد....... راحت باش خانوم خانوما.

 

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنّم نامه می باشد