ترنّم جانترنّم جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

ترنّم نامه

یک شب کنار دریا

1393/7/14 9:23
نویسنده : باباي ترنّم
454 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خانم گل مامانی

هوا یک کمی ، فقط  یک کمی بهتر شده . البته نه هنوز گرمه ...... ولی به هر حال میشه از خونه زد بیرون.

یک شب با بابایی دخترم رو بردیم لب دریا. البته بماند که با بابا  من حسابی گرفتاری دارم و کلی غر می زنه که : دست توی آب نکنه . دست توی خاک نکنه. دستش رو به چشمش نزنه و ......

من هم بردمت لب دریا که راحت باشی و آزاد بازی کنی . واسه همین گذاشتمت رو ی شن ها و به به بابا گفتم  : خواهشاً کارش نداشته باش و بذار راحت باشه.

حالا این وسط ده مرتبه بابا بلندت کرده و دستهات رو شسته و آب توی دهنت زده و از این کارها بماند....

نا گفته نماند که تو هم حسابی از فرصت پیش اومده استفاده کردی و تا دلت خواست بازی کردی و حسابی شنی شدی.

ولی در کل خیلی به تو خوش گذشت و از شادی تو ، من و بابا هم شاد شدیم.

 

1

 

2

 

3

 

و البته بعد هم یک حمام  طولانی. آخه مگر شن ها از توی موهات شسته می شد.........

این هم یک دختر ناز و مامانی بعد از بازی و حمام....

 

4

 

5

 

6

 

الهی که همیشه خوش باشی عزیزم.

 

پسندها (1)

نظرات (2)

فرشته
15 مهر 93 3:37
آخی قربون ترنم جونم برم که ماشالله خانومی شده واسه خودش. راستی جالبه تو یه کشوریم و آب و هوامون انقدر فرق داره اینجا دیگه بخاری ها روشن شده و محمدرضا هم اکثرا وقتی میره بیرون لباس گرم میپوشه.
باباي ترنّم
پاسخ
مرسی گلم. ما اگر 5 دقیقه برق بره و کولر خاموش شه هلاک میشیم از گرما
مامان یاسی
22 مهر 93 14:52
یاسی هم چند بار که رفتیم لب دریا کلی شن خورد بچم!!
باباي ترنّم
پاسخ
آره دیگه.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنّم نامه می باشد