ترنّم جانترنّم جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

ترنّم نامه

اندک اندک امسال هم پارسال می شود.....

1393/12/27 8:30
نویسنده : باباي ترنّم
813 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ترنم نازم

آخرین روزهای سال 93 هم داره می گذره و اندک اندک بهار 94 خودنمایی می کنه.

روزهای امسالمون هم گذشت ، خوب و بد...

خدا را شکر سال بدی نبود. اما تب و مریضی و بستری شدن تو توی بیمارستان و استرس هایی که به خاطر سالم بودن قلب کوچولوت کشیدم هیچ وقت از یادم نمی ره. الهی که تو و همه بچه های دنیا هیچ وقت مریض نشین.

خدا را شکر به خاطر سلامتی فرزندم

خدا را شکر به خاطر سلامتی پدر و مادر خیلی خیلی مهربونم که همیشه یارم بودند و هستند

خدا را شکر به خاطر سلامتی خواهرهای دلسوز و برادر مهربونی که همیشه حواسشون به ما بود و خیلی از گرفتاریهای امسال ما به دست اونها رفع شد

خدا را شکر به خاطر سلامتی متین خواهر زاده عزیزم که دلش خیلی مهربونه و همیشه دیدن ترنم را به هر مسافرتی ترجیح می ده.( الهی دردهات توی قلبم خاله جون)

خدا را شکر به خاطر سلامتی همسران خواهرهام که مثل برادرم می مونن و  همیشه توی مشکلات میشه روشون حساب کرد

خدا را شکر به خاطر سلامتی همسر مهربون و عزیزم که همیشه و همه جا پشت و پناهم هست

خدا را شکر به خاطر سلامتی خودم

و... و.... و.....

خدا را صد هزار مرتبه شکر که بار دیگر فرصت داریم  به استقبال بهار بریم.

الهی دلخوشیهای زندگی را از هیچ کس نگیر و صبر و سلامتی و سعادت رو به همه مردم سرزمینم عطا کن.

امروز چهارشنبه آخر سال هست و اگر خدا بخواهد ، ان شاالله فردا می ریم خونه آقا جون اینها. آخ که چقدر دلم تنگه. از شب یلدا که رفتیم و تو مریض شدی دیگه نتونستیم بریم و دلم لک زده واسه دیدن روی مامان و بابام.

تو از همه منتظر تر هستی و خیلی خیلی دل تنگی واسه مامان جون و آقا جون می کنی . هر شب داری می گی " دلم واسه آقا جون و مامان جون تنگ شده. چرا نمی یان پیش دخترم " . وقتی هم بابا می گه " آخر هفته خودمون می ریم پیششون " شما می گی " الان ساعت چنده؟ ما ساعت چند می ریم؟ " می دانم که دلت خیلی هوای مهربونیهاشون رو کرده.....

خلاصه اینکه " آخ جون تعطیلات " . خیلی کمبود خواب دارم. بریم اونجا تو رو بدم تحویل خاله ها و البته دایی علی شب زنده دار و خودم بخوابم.

و اما بندر این روزها خیلی شلوغ شده و قطعاً شلوغ تر هم میشه. اصلاً نمیشه بیرون رفت و خدا را شکر که من خریدهای تو رو اوایل ماه انجام دادم.

امسال برخلاف پارسال خونه تکونی کردم . به خاطر دل خودم که حس بهاری می خواست. علی رغم اینکه در طول یک ماه کم کم کارهام رو انجام دادم اما باز هم بعضی کارهای کوچولو موند. الان هم خیلی خسته هستم ولی باید می اومدیم اداره.

امروز هم که برم خونه می خواهم با کمک تو وسایلمون رو آماده کنیم. مطمئنم که تو هم کلی اسباب بازی به کول وسایل اضافه می کنی عزیز خوشگلم.

الهی که سال خوبی پیش رو داشته باشیم

خدای خوب و مهربونم ، تو که حواست به همه هست ، سال 94 رو برای همه مردم ایران سالی خوب و خوب و خوب و سرشار از سلامتی و دلخوشی رقم بزن.

نرم نرمک می رسد اینک بهار، خوش به حال روزگار

سال نو را به همه خواننده های وبلاگ دخترم تبریک می گم و آرزوی سالی خوب و خوش واستون دارم.

 

 

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

کوثر
27 اسفند 93 8:42
سلام اپم دوست داشتید بهم سربزنیـــــــــــــــــــــد.
باباي ترنّم
پاسخ
سلام حتما
فرشته
2 فروردین 94 7:41
اینک بهار تا دروازه هاى شهر رسیده و رستاخیز دوباره درگیتى دمیده و من در دعایی خاضعانه به درگاه مدبر هستی ، احسن الحال را برای شما آرزو میکنم . . . عیدتان مبارک
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنّم نامه می باشد