ترنّم جانترنّم جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

ترنّم نامه

و مامان رفت سر کار....

1392/7/27 12:30
نویسنده : باباي ترنّم
385 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر عزیزتر از جونم

ترنم مهربونم ، قلبم ، عمرم ، عزیز دلم ، امروز من اومدم سر کار و تو رو با خاله زینب (پرستارت ) گذاشتم خونه.

تمام دیشب تا صبح از فکر و خیال بیدار بودم. دلم خیلی واست تنگ شده عشق من. همه حواسم پیش توئه. خدا کنه با پرستارت راحت باشی.

دوستت دارم دختر کوچولوی عزیزم. خیلی دوستت دارم مامانی.

خدایا دخترم رو به خودت سپردم. وقتی من کنارش نیستم مواظب فرشته کوچولوم باش.

(27 مهر 92 مصادف با پایان 9 ماهگی ترنمم)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

نیلوفر
27 مهر 92 18:47
عزیزم نه ماهگی دخترت مبارک باشه

یه چند روز بگذره هر دو عادت میکنید. تا چشم به هم بزنی میبینی دخترت بزرگ شده و خودش همه کارهای خودش و میکنه.

موفق باشی


ممنون عزیزم.
مجبورم که عادت کنم.

مامان دخترا
27 مهر 92 19:10
آخر رفتی سر کار؟
ترنم بهونه نمیگیره؟


دیروز که پرستارش گفت بهونه نگرفته. حالا تا ببینم روزهای دیگه چجوریه.
بهار مامی ائلمان
28 مهر 92 11:09
به به کار مند نمونه ! بازگشت به کارتون مبارک. نگران اون موجود کوچولوی شیطون هم نباش الان داره حالشو می بره . دلم برا دوتا تون تنگیده .




نگران که هستم. اخه همین حالا هم سرما خورده. کلی توی فکرشم وقتی که اداره ام.

دل به دل راه داره


الهام مامان علیرضا
28 مهر 92 19:28
خیلی زود میگذره محبوبه جون
احساستو درک می کنم چون من هم شرایط شما رو داشتم فقط تا دو سالگی سخته بعدش مشکلی نیست.
نگران نباش.
البته اگه الان به اون موقع برگردم اصلا دیگه به خودم نگرانی راه نمی دم و اونقدر که خودم و اذیت کردم، دیگه اذیت نمی کنم...
الان علیرضا واقعا دوست داره ساعاتی رو با دیگران بگذرونه و به مهد رفتن علاقه داره



قطعا بودن با بچه ها واسشون شیرینه. ولی ما مامان ها فقط دنبال بهونه ایم واسه نگرانی.
ممنونم از حرفهای خوبت. سعی می کنم آرومتر باشم

رها
4 آذر 92 0:02
دخترت هم خیلی زشته تا کور شود هر آنکه نتواند دید........
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنّم نامه می باشد