وقتی ترنم خودش می خواهد غذا بخوره...
سلام قلبممممممممممممم
ناز گل ناز مامانی، الهی که من فدات بشممممممممممممممممممممممممممممم عروسک شیرینم.
این روزها گاهی واست غذا می ذارم که خودت بخوری. البته خوردنی که در کار نیست فقط خرابکاری و کثیف کاری و زحمت واسه مامانیه ولی باز هم خیلی کیف می ده دیدن بازیهات با غذا.
واست یک ظرف غذا گرفتیم که البته شما به این تکنولوژی جدید!!!! و ما رو دست زدی و غذات رو می ریزی زمین.
مثل اینجا که واست بیسکویت گذاشتم و با خیال راحت رفتم سراغ کارهام و وقتی برگشتم دیدم همه رو ریختی...
شدیداً به خوردن نان علاقه مندی و به محض دیدن غذا غنیمت خودت رو بر می داری و می ری کنار
مثل اینجا......(و فقط تا چند لحظه اول جواب می ده و دوباره دلت یک سرگرمی جدید می خواهد)
البته همیشه هم بابایی داره تکه های بزرگ نان رو از دهنت می کشه بیرون......
و اما.......
این هم از اون لحظه هایی هست که خودت می خواهی غذا بخوری و من عاشق این لحظه ها هستم.
فدات بشم مامانننننننننننننننننننننننن
چنگال از کجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خطرناکه عروسکم....
راستی..... بند کیف مامان خوردنی نیست دختر شیرینم....
خیلی خیلی خیلی خیلی دوستت دارم ترنم عزیزم.