ترنّم جانترنّم جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

ترنّم نامه

عذر خواهی

1392/6/14 9:43
نویسنده : باباي ترنّم
1,063 بازدید
اشتراک گذاری

ترنّم جان ، دخترم سلام

عمر بابایی ، یه چند وقتیه که بعد از این که از سر کار میام خونه یه استراحت کوچولو میکنم و میرم سراغ تعمیرات و تمیزکاری خونه جدید خودمون تا بتونم زودتر واسه تشریف فرمایی تو دختر عزیزم و مامانی تاج سر آمادش کنم. و از اونجایی که نمیخام بعد از یکی دو ماه که رفتیم توی خونه خودمون یه روز شیر حمام خراب بشه و یه روز شیر دستشویی و ... کل  شیرآلات و قفل و یراق و دستگیره در خونه و خلاصه همه چیزایی رو که احتمال میدادم دیگه عمر خودشونو کرده باشن عوض کردم ، از رنگ چهارچوب درها گرفته تا بندکشی کاشیهای کف حمام و دستشویی تا لکه گیری رنگ دیوارهای حال و اتاق خواب و رنگ کابینتهای آشپزخانه و باز کردن در کابینتها و تمیزکاریشونو و خلاصه همه کار دیگه ...

و از اونجایی که این کارها خیلی وقتگیر و زمانبره دو هفته ای میشه که درگیرشونم و به خاطر همین مشغله ها نتونستم خیلی به وبلاگت سر بزنم و واست مطلب بنویسم و همینجا ازت عذر خواهی میکنم عزیز دل بابا.

خیلی خیلی خییییییییییییییییییییییلی دوست دارم.

(دوست داريم)M&Y

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

محبوبه مامان ترنم
14 شهریور 92 10:07
عزیز دلمی تو بابایی.
همه زندگیم ، می دونم که این روزها حسابی خسته میشی . الهی که من فدای تو و مهربونیهات و محبتت بشم.
ترنم ، مامانی ، اگر بدونی بابا با چه وسواسی کار می کنه. من که همش بهش می گم این کارها لازم نیست ولی بابایی به خاطر راحتی من و تو هر چیز قابل عوض شدنی رو توی خونمون داره عوض می کنه.
همسر عزیزم واقعا از داشتنت خوشحالم.
خسته نباشی عزیزم.
دوستت دارم و دستهای مهربونت رو می بوسم.
ببخشید که من به خاطر مراقبت از ترنم نمی تونم کمکت کنم.


الهی که من فدای تو همسر عزیزتر از جانم بشم. تنها خورشید زندگی من ، من همیشه به خاطر زحمتهایی که تو واسه بزرگ کردن ترنم میکشی قدردان محبتها و دست بوست هستم و از اینکه همیشه به بهترین نحو از دخترمون مراقبت میکنی ازت ممنونم و میدونم که سر و کله زدن با یه بچه 7-8 ماهه چقدر سخته ، از بیدار بودنای هر شبت بالای تخت ترنم گرفته تا تر و خشک کردنهای روزانش ، اونم با این دخمل عزیز که جدیداً دیگه یه لحظه هم یه جا ساکت نمیشینه و میخواد همش از سر و کولت بالا بره... من میدونم که تو خیلی خسته میشی و از اینکه روزا سر کارم و نمیتونم توی نگهداری ترنم کمکت کنم همیشه شرمندت بودم و خدا رو شکر که حداقل یه موقعیت پیش اومد تا من بتونم جبران این همه زحمت تو رو بکنم و یه کوچولو تونسته باشم قدردان محبتهات باشم. خیلی دوست دارم عشقم.
ماچ]

خاله منصوره و دوست جون
14 شهریور 92 15:11
خسته نباشی بابای مهربون....
الهام مامان علیرضا
14 شهریور 92 15:14
اوووووووووووووووووووووه بابا چه لاوی ترکونده شد اینجا (نظر اولی رو عرض می کنم) عشقتون پایدار خونۀ جدید مبارک ایشالا به خوشی برید و بهترین لحظه ها رو اونجا داشته باشید خسته نباشید به بابای ترنم کوچولو.
مهسا زمانی
14 شهریور 92 17:24
سلام به شما دوست عزیز وبلاگتان خیلی قشنگ بود استفاده کردیم ان شااله کانون خانواده ات پر نور و شادی منم به شما یک هدیه میدم که انشالله خوب ازش استفاده کنید لیستی از محصولات شرکت ماست هم برای پدران عزیز و هم برای مادران گرامی اگر محصولات ما عالی بود به دوستان خود معرفی کنید ممنون لینک لیست محصولات : http://www.tinylord.com/rK9 در صورت داشتن محصولات جدید ایمیل خود را در قسمت نظر دهی وارد کنید پیامک بزنید
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنّم نامه می باشد