دل نوشته های مامان (1)
ترنم جان دختر عزیزم بالاخره امروز بعد از چند وقت که بابایی وبلاگت رو برات آماده کرده من وقت کردم یه سر به وبلاگت بزنم و حالا می خواهم چند خط واست بنویسم.الان تو ٥ ماه و ١٦ روزه ای و تو زیباترین هدیه خدای مهربون به من و بابا جون هستی . راستی اول این رو بگم که اسمت به انتخاب باباست و بابایی از این اسم خیلی خوشش اومده ، زود هم واست وبلاگ درست کرد که من دیگه فکر عوض کردن اسمت رو نکنم. ترنمم ، دختر عزیز تر از جونم لحظه لحظه های این روزهای من با تو فرشته مهربون سپری میشه و تمام فکر و ذهن من مشغول توست. خیلی دوستت دارم و واسه دنیا اومدنت لحظه شماری می کنم. گاهی وقتها دلم واست تنگ میشه و به بابایی میگم دوس...
نویسنده :
باباي ترنّم
14:09