الوعده وفا...
سلام دختر ناز نازی مامان
چند تا از خاله های مهربون که عکس کیف چرم ها رو دیده بودن ، خواسته بودن که طریقه درست کردنش رو بگم.
البته من چون فقط سه یا چهار جلسه رفتم کلاس و خیلی بلد نیستم ، سخته واسم که بخواهم طرز درست کردنش رو بنویسم . چون خیلی از نکته هاش رو نمی دونم ولی سعی می کنم در همین حدی که بلدم رو واسه خاله های مهربون و البته تو دختر گلم بذارم.
ماجرای کلاس رفتن مامانی هم بر می گرده به ماههای اول بارداری.
ما توی مرکز ICT دوره آموزشی چرم دوزی (حدوداً 3 ماهه) داریم و پارسال همین موقع بود که با درخواست همکار ها ، یک دوره کوتاه مدت واسه خانمهای اداره و همسران و بچه های آقایون اداره توی شیفت بعد از ظهر برگزار کردیم.
چیزی حدود فقط 9 یا 10 جلسه. من هم که ماههای اول بارداریم بود و به شدت ویار و حالت تهوع داشتم و اینکه بابا 5 ساعت بعد از من می اومد خونه و من از اداره که می اومدم خونه تنهایی ، زمان واسم خیلی ظولانی می گذشت و واقعاً حالت تهوع آزارم می داد ، تصمیم گرفتم برم کلاس.
هم فال بود و هم تماشا. هم چند ساعتی وقت می گذشت و هم اینکه سرگرم می شدم و کمتر حالت تهوع یادم می اومد.
حالا از این 10 جلسه یک روز در میون ، من دو هفته رو که خونه عزیز جون بودم و بقیه اش رو هم دیر می رفتم و زود می اومدم و چون باردار بودم ، استادم (همکارم) چیزی بهم نمی گفت.
الا ایها الحال از این دوره چند جلسه ای ما یک کمی چرم دوزی یاد گرفتیم. البته جالبه که بابا بدون کلاس رفتن و با فقط یک بار نگاه کردن روی دست دختر خاله اش ، از من بهتر یاد گرفته.
(استعداد رو حال کن مامان جون)
حالا دیگه نمی دونم که بتونم خوب توضیح بدم یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!