شروع زیبای سال 92 با دخترم

سلام دختر عزیز تر از جانم

عزیز دل مامان خیلی وقته که فرصت نکردم برات بنویسم و امروز اومدم که واست از سال جدیدی که با تو شروع کردیم بنویسم. بهار امسال با وجود تو نازنینم برای من و بابایی خیلی قشنگ بود و واقعا از بودنت در کنارمون لذت بردیم. توی راه که می رفتیم شیراز یا وقتی می رفتیم کرمان تو گل دختر مامان خیلی خوش اخلاق بودی و کنار مامان روی صندلی عقب دراز کشیده بودی و وقتی بیدار بودی با خودت بازی می کردی و اصلا مامانی رو اذیت نکردی. خیلی دوستت دارم فرشته کوچو لوی من.این روزها خیلی عزیز شدی و تقریبا همه چیز رو می فهمی. اطرافیان رو می شناسی و نسبت به ابراز احساساتشون واکنش نشون میدی. الهی که من فدای خنده ها  و صداهای قشنگت بشم. وقتی آویز بالای تختت رو کوک می کنم با چشمهات عروسکهاش رو دنبال می کنی و وقتی حرکتش تموم میشه بلند داد میزنی و من هم دوباره واست کوکش می کنم تو هم کلی ذوق زده میشی.من با دستهام از یک تا پنج واست می شمارم و تو به دقت نگاه میکنی و وقتی بعد از چهار کمی مکث می کنم نگاهت میره به طرف انگشت آخر و منتظر عدد آخری می مونی. الهی که مامان قربونت بره دختر شیرینم. خدایا هزار بار شکر به خاطر این نعمت.راستی دخترم شیراز که بودیم واست یک عروسک با لباس محلی خریدم که عکسش رو واست می گذارم. ضمنا با پولهای عیدی دخترم واسش یک النگو خریدیم و با بقیه اش هم برات حساب باز کردیم که عکس اولین النگوت و اولین کارت بانکی ات رو واست یادگاری می ذارم که ببینی. مامان جون سیزده بدر امسال هم با تو خیلی خوش گذشت و من کلی لباس کردم تنت که سرما نخوری و همش با تو توی چادر نشسته بودم.اخه هوا کمی سرد بود و من دوست نداشتم خدای نکرده تو عزیز دلم سردت بشه ولی در کل خیلی خیلی خوش گذشت.خلاصه اینکه ترنم عزیز تر از جانم وجود تو زندگی من و بابا رو خیلی زیبا و پر نشاط کرده .

دوستت داریم مامان جون.