یک حرکت موفقیت آمیز (1)
سلام ترنم جونی
عزیز دل مامان امروز تو چهار ماهه شدی و صبح رفتیم واکسن چهار ماهگیت رو زدیم. یک کمی گریه کردی و الان هم آروم خوابیدی.
راستی امشب لیله الرغائبه یعنی شب آرزوها.( اولین پنج شنبه ماه مبارک رجب). عزیز دلم با همه وجودم برایت شادی و سلامتی و موفقیت رو توی این شب عزیز آرزو می کنم. البته خیلی آرزوهای دیگه هم دارم که از خدای مهربون می خواهم. و اما یک خواسته ویژه هم از خدا دارم و اون هم بچه دار شدن همه مامانهای منتظر هستش. ایشاالله که خدا خودش از در رحمتش همه حاجاتمون رو بده. آمین.
و اما...................
عزیز دل مامان در آستانه جهار ماهگی در تاریخ بیست و پنج اردیبهشت (یک روز مونده به چهار ماهگیت) بعد از روزها تلاش پیوسته تونستی خودت غلت بزنی . عزیز دلم این موفقیتت رو بهت تبریک می گم.
دیروز من و بابا داشتیم یک پازل سه بعدی درست می کردیم و تو هم کنارمون بودی و من هر چند لحظه یکبار نگاهت می کردم و حواسم بهت بود .بعد یکبار که رومو برگردوندم دیدم که ای جانم ترنم من چرخیده و به شکم خوابیده و من در حال سرگرمی با پازل این صحنه اولین بار چرخیدنت رو از دست داده بودم.
اومدم بغلت کردم و هزار بار بوسیدمت و بوییدمت و خدا را شکر کردم. چقدر شیرینه دیدن کارهایی که خودت بدون کمک دیگران انجام می دی. اینقدر بوسیدمت که فکر کنم تو خسته شدی.
خدایا شکر که دخترم یک پله از پله های مسیر بزرگ شدنش رو با موفقیت طی کرد.
خدایا شکر ، شکر ، شکر
بعدش که گذاشتمت پایین دوباره تلاش کردی که غلط بزنی و من دیگه این صحنه رو از دست ندادم....
یک
دو
3
4
ماشاالله ، لا حول و لا قوه الا بالله