مرخصی زایمان
سلام عسل مامان
دیشب تا صبح راحت خوابیدمممممممممممممممممممممممممممم.
دو ماهه که همه فکر و ذهنم این بود که می خواهم برم سر کار تو رو چه کنم؟ از فکر و خیال تو شبها تا دیر وقت بیدار بودم.
مهد بذارم؟ پرستار بگیرم؟ و .....
اصلا نمی دونستم چه کنم.بابایی که توی این چند ماه مرخصی زایمان من نذاشته بود من دو روز پیش مامان اینها بمونم و می گفت نمی تونم دوری ترنم رو تحمل کنم ، می گفت " پیش مامانت ببریم بذاریم ولی مهد نذاریم یا پرستار نگیریم.می ترسم بچه ام اذیت بشه. هر آخر هفته می ریم می بینیمش." حالا فکر کن حاظر شده بود دوریتو تحمل کنه ولی با این سن کمت پیش پرستار یا مهد نذاره. ولی من می گفتم " اصلاً دلم طاقت نمیاره .من باید هر شب دو سه بار بلند شم و ترنم رو نگاه کنم و دوباره بخوابم. حالا چجوری توقع داری ببریمش اونجا. " و بابا هم می گفت " ما به خاطر راحتی ترنم باید پا روی دلمون بذاریم." ولی به هر حال این موضوع از طرف من کلاً منتفی بود.
خلاصه از فکر سر کار رفتن و کجا بودن تو داشتم دیوانه میشدم. پرستار خوب پیدا کردن اون هم توی بندر واقعاً سخته . مهد هم واسه شیر خواران توی بندر کمه و مشکلات خودش رو داره. مخصوصاً که توی تیر ماه مرخصی ٦ ماهه من تموم میشد و قطعاً این گرمای هوا و شرجی واسه تو خوب نبود.
حالا دیشب دوباره در مورد ٩ ماهه شدن مرخصی زایمان اخبار یک چیزهایی گفت. خدا کنه که اجرایی بشه تا حداقل کمی بزرگتر بشی و من راحت تر بتونم در مورد مهد یا پرستار تصمیم بگیرم.
هر چی باشه تا اون موقع هم هوا بهتر میشه و هم اینکه تو بزرگتر میشی و کمی از عادتهای غذاییت و رفتارهات تثبیت میشه و من میتونم بهتر در موردت تصمیم بگیرم و دیشب از فکر اینکه مرخصی زایمان ٩ ماهه بشه نفس راحتی کشیدم و راحت خوابیدم.
عشق ناز مامان خیلییییییییییییییییییی دوستت دارم. عاشقتم دختر کوچولوم