ترنم به روایت تصویر در هفتمین ماه
سلام بانوی کوچولوی آشیونه مون
اومدم بگم داری شیطون می شی هاااااااا.....
این عکس ها هم یه عنوان مستنداتش...
الهی که من فدای تو و شیطنت هات بشم عروسک نازم.
به محض اینکه از کنارت تکون می خورم شروع می کنی به گریه..
مجبورم حتی توی آشپزخونه هم ببرمت تا بتونم به کارهام برسم
اینقدر وول می خوری که نمی ذاری لباس تنت کنیم. بابایی هم مجبور شد اینجوری زندانیت کنه تا لباست رو بپوشونه تنت.
بقیه اش هم توی ادامه مطلب...
این سبد اسباب بازیهای کوچیکت هست که همه رو ریختی و خودت رفتی زیرش
(شایان ذکر باشه که موقع قطره خوردن اینقدر جنب و جوش داری که تمام لباسهات دیگه یک نشان رنگی دارن. آخه قطره زینک که میریزه روی لباسهات هیچ جوره پاک نمیشه مگر با انهدام کلی لباس...)
هر کجا باشی مثل برق و باد خودت رو می رسونی به لپ تاپ
توی حمام دائماً دست کفی ات توی دهنت هست.
وقتی من و بابا فهمیدیم دندون دار شدی اینقدر بوسیدیمت که تو برای خلاصی از من و بابا گریه را در پیش گرفتی.
عاشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــقتم دخترم