تولد عشق
ترنم جان دختر عزیز تر از جانم :
گل مامان امروز نهمین روز تولد شماست و من بعد از این چند روز وقت کردم بیام و برات بنویسم. عزیز دلم از روزی که به دنیا اومدی شدی تمام دین و دنیای مامان . واقعا دوستت دارم و عاشقانه پرستشت می کنم.
عشق من شما روز بیست و ششم دی ماه سال نود و یک ،ساعت دو و چهل و پنج دقیقه ، بیمارستان ام لیلا به دنیا اومدی و قدم روی چشمهای من و بابا گذاشتی. وزنت سه کیلو و چهارصد گرم بود و قدت پنجاه و یک سانت مادرم. تو خیلی نازی مامان و من واقعا دوستت دارم و هر روز که می گذره بیشتر از قبل عاشقت می شم. تو هدیه خدا به من و بابا هستی و صد هزار بار خدا را به خاطر این نعمت شکر می کنم. هر بار که نگاهت می کنم یک دنیا انرژی می گیرم از وجود دوست داشتنیت.
ترنم مامان ، عشقمی ، عمرمی ، جونمی ، همه زندگیمی ، نفسمی و خلاصه اینکه می پرستمت دخترم.
این چند روز هم که واست ننوشتم به خاطر این بود که حسابی سرگرم رسیدگی به شما بودم و وقت نداشتم بیام نت. البته مامانم واقعا کمک حالم بود و خیلی واسه من و شما زحمت کشید . از همین جا دستهای مهربونش رو می بوسم و براش سلامتی و عمر با عزت از خدا طلب می کنم. تو هم که بزرگ شدی باید حسابی قدر زحمتهاش رو بدونی عزیزم.
گلم خیلییییییییییییییییییی دوستت دارم.