بدنبال آموزش گریه نوزاد
ترنّم جان ، دخترم سلام
بابا جونی چند روزیه که خیلی گریه میکنی و بیقراری البته نه خیلی ها نسبت به قبلاً که اصلاً گریه نمیکردی واسه ما خیلی محسوب میشه. خلاصه با مامانی افتادیم توی اینترنت بدنبال آموزش گریه نوزاد. آخه قبلاً یادم بود که یه همچین سمیناری برگزار شده بود. خلاصه بعد از کلی گشتن موفق شدیم آموزش زبان گریه نوزاد رو پیدا کنیم و دانلود کردیم.
بعد من و مامانی نشستیم و تماشاشون کردیم و تا حدودی یاد گرفتیم که وقتی در حالاتهای مختلف گریه میکنی منظورت تقریباً چی میتونه باشه، البته خیلی سخته که تشخیص بدیم که تو توی گریه هات کدوم صدا رو در میاری ولی به مرور زمان اونم یاد میگیریم.
بابا جون دیروز رفتیم سونوگرافی واسه لگن پات و خدا رو شکر دکتر گفت که مشکل بر طرف شده و من و مامانی کلی خوشحال شدیم. بابایی من دو سه روزی میشه که داریم کنار شیر مامانی روزی 2 نویت هم بهت شیر خشک میدیم تا یکم وزن بگیری.
بابا جون نمیدونی مامانی با چه زحمت و دردی داره بهت شیر میده آخه سر سینه هاش زخم هستن و وقتی تو شیر میخوری اون درد خیلی زیادی رو تحمل میکنه که من همینجا از مامان مهربون خیلی ممنونم و ازش تشکر میکنم که داره بخاطر تو فداکاری میکنه امیدوارم تو هم زمانی که بزرگ شدی قدردان زحمتهای مامانی باشی دختر گلم.
دوست داریم. (M&Y)