پدر
ترنم ، دختر ناز مامان
امروز می خواهم به بهانه روز پدر توی این پست از بابای عزیز تر از جونم به خاطر همه مهربونیهاش و فداکاریهاش تشکر کنم. به خاطر همه سختیهایی که زمان تولد تو کشید و صبورانه تحمل کرد. آخه بابایی اصلا خونه های آپارتمانی رو دوست نداره و عادت به خونه حیاط دار و بزرگ خودشون داره و کلی توی آپارتمان حوصله اش سر می ره. به خونه های آپارتمانی میگه زندان. ولی به خاطر من و تو دو ماه اینجا پیشمون موند و کلی هم صبوری کرد و هیچی نگفت.
ضمنا تو رو هم خیلی دوست داره و انگار که تو هم اینو می فهمی. چون خیلی خوب باهاش ارتباط برقرار کردی و کلی باهاش حرف می زنی و به روش می خندی و ذوق می کنی.
بابای عزیز تر از جانم دوستت دارم و به پاس تمام مهربانیهایت دستت را می بوسم و از خدا واستون سلامتی و عمر با عزت طلب می کنم. دوستت داریم بابا شهریار.
این شعر هم تقدیم به بابای عزیز و مهربونم
ای پدر ،ای با دل من همنشین ای صمیمی ،ای بر انگشتر نگین
ای پدر ای همدم تنهاییم آشنایی با غم تنهاییم
ای طنین نام تو بر گوش من ای پناه گریه ی خاموش من
همچو باران مهربان بر من ببار ای که هستی مثل ابر نو بهار
در صداقت برتر از آیینه ای در رفاقت باده ای بی کینه ای
ای سپیدار بلند و پایدار می برم نام تو را با افتخار
هر چه دارم از تو دارم ای پدر ای که هستی نور چشم و تاج سر
رحمتت بارانی و روشن تبار مهربانی از تو مانده یادگار
ای پدر بوی شقایق می دهی عاشقی را یاد عاشق می دهی
با تو سبزم،گل بهارم،ای پدر هر چه دارم از تو دارم ای پدر