ترنّم جانترنّم جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

ترنّم نامه

خنده از ته دل

1392/3/28 22:13
نویسنده : باباي ترنّم
392 بازدید
اشتراک گذاری

ترنّم جان ، دخترم سلام

بابا قربونت بره الهی دخملم، از اونجایی که بابایی هر روز صبح زود وقتی میره سر کار تو و مامانی در خواب ناز هستید دیروز چون یه کار اداری داشتم یکم دیرتر رفتم سر کار و صبح وقتی تو بیدار شدی مامانی از توی تختت برداشتت و آورد کنار خودمون روی تخت مامان و بابا خوابوندت و تو وقتی چشمهای قشنگت رو باز کردی و چرخیدی به سمت من با دیدن بابایی یه خنده ی بلند و از ته دل از سر ذوق زدی و از اینکه اول صبح بصورت خیلی غیر منتظره چشمت به جمال بابایی منوّر شده بود از اون خنده بلندت میشد رضایت رو توی چشمهات دید و بعد از این حرکت بسیار دوست داشتنی سرت رو کردی توی بغل بابایی و چنان آروم توی بغل بابایی جا گرفتی و از این پزیشنت اونقدر ابراز خرسندی کردی که اون لحظه قشنگترین و دوست داشتنی ترین حالت صورتت رو من و مامانی نظاره گر بودیم ، بابا جون ، نمیدونی چقدر اون صورت سرشار از رضایتمندیت رو من و مامانی دوست داشتیم و از اینکه اینقدر با دیدن بابایی خوشحال بودی و از بودن توی بغل بابایی کیف میکردی خیلی خوشحال بودیم.

بابایی خیلی دوست داریم و از اینکه با دیدن من اینقدر خوشحال میشی از ته دل خوشحالم و خدا رو شکر میکنم.

دوست دارم بابای من.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

khale mansoore
28 خرداد 92 23:24
خدا میدونه بچه چی دیده که خندیده؟؟؟؟!!!!!![h



نمی دونم خواهر. من حواسم نبود. بچم اولش خندید بعدش بغض کرد(آیکون یک مامان حسود از اینکه ترنم به باباش خندیده)
الهام مامان علیرضا
29 خرداد 92 14:28
ایشالا که همیشه لب ترنم جون خندون باشه



ایشاالله . و لب شما و علیرضا و باباش
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنّم نامه می باشد