ترنّم جانترنّم جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

ترنّم نامه

خوشکل خانم...

سلام خوشکل خانم مامان گاهی  همه چیز در کنترل من نیست......!!!!!!!   من هرچه سعی کردم تو به این زودی سمت وسایل آرایشی نری موفق نشدم. حالا هم که یاد گرفتی و بازشون می کنی و صد البته همه رو نابود کردی.......         دوستت دارم دختر خوشکل و نازم. ...
9 بهمن 1393

پا توی کفش مامان

سلام ترنم طلا عزیز دل مامان این روزها زیاد به جاکفشی سر می زنی و دوست داری کفش های مامان رو بپوشی و چند قدمی باهاشون توی خونه راه بری و وقتی زمین خوردی منصرف می شی و می بری می گذاری سر جای خودش. با اسپرت ها زمین نمی خوری ولی با پاشنه دارها معمولاً زمین می خوری و خودت از پوشیدنشون منصرف می شی . ولی فردا دوباره روز از نو و روزی از نو و همون کارهای دیروزت رو تکرار می کنی . حالا نکته جالب اینکه ، یک کتاب داری که یکی از تصویرهاش یک بچه کوچک هستش که کفش مامانش رو پوشیده و تو هر وقت این عکس رو می بینی ، می گی : "نی نی ، کفش مامانت نپوش. می خوری زمین " و چند بار با تاکید تکرار می کنی. و من فدای این دقت کردنت ب...
2 بهمن 1393

فدای این مدل خوابیدنت

سلام  ناز نازی دختر دیروز ظهر از مهد که اومدیم خونه ، اصلاً حال و هوای خواب تو وجودت نبود. من هم دیدم خوابت نمیاد علی رغم خستگی زیاد مشغول کارهام شدم و تو هم سرگرم بازی با ماشینت و پازل هات. هر از چند گاهی هم می اومدی پیشم و ابراز محبتی به هم می کردیم. بعد هم که کارهام تموم شد با هم بازی کردیم . ساعت 5 من مشغول تماشای تلویزیون شدم و تو هم طبق معمول هر روز که سری به پستونک های کودکیت می زنی ، باز هم جعبه اونها رو آوردی و پرسیدی " مامان نی نی بودم می خوردم ؟ " و چند بار تکرار کردی و من هم تاکید می کردم که آره و هر از چند گاهی هم می بردیش طرف دهنت و می خندیدی. بعد جعبه پستونکهات رو برداشتی و رفتی نشستی توی ماشینت و ...
1 بهمن 1393

تولد دو سالگی عشق مامان

سلام نفس مامان و بابا دو سالگیت مبارک قلب مامانی ترنم عزیزم شیرینی زندگیمون از صمیم قلب تولد دو سالگیت رو به تو و صد البته به خودم و بابایی تبریک می گم. یک کمی کار داشتم و وقت نکردم زودتر واست بنویسم عزیزم. دوسال شیرین گذشت. دو سال از روزی که تو پا گذاشتی روی فرش خوشبختیمون و من و بابا را با شیرین کاریهات به عرش سعادت رسوندی. ترنمم ، نغمه شاد و شیرین زندگیم  ، بابت بودنت توی تک تک ثانیه های زندگیمون ازت ممنونم . خدایا هزار بار سر تسلیم در مقابلت فرود می یاریم به خاطر این نعمت نا تمامی که در حقمون کردی. ممنونم خدای خوبم. گل قشنگ من روز جمعه یک جشن تولد کوچیک واست گرفتم که مهمونهاش بچه ها...
28 دی 1393

جامانده های یلدا و دی ماه طولانی....

سلام دختر عزیز و دوست داشتنی مامان خواستم تا دی تموم نشده عکس شب یلدات رو واست بذارم........ ( البته یک عکس داغ داغ داغ با 41 درجه دما ) امسال از شب یلدا شما تب کردی و حسابی همه ما رو نگران کردی. یک هفته تب 41 درجه که لحظه ای دست از سرت بر نداشت. وقتی هم از خونه مامان جون اینها برگشتیم بندر عباس و بردمت پیش دکتر خودت با شک به تب کاوازاکی بستری شدی بیمارستان. آزمایش ، اکو قلب ، سونو کامل ...... خدا را شکر همه چیز خوب بود و دکتر گفت " ویروسی بوده ". روزهای بدی بود ولی خدا را شکر که گذشت اما تو بعد از این همه مریضی خیلی خیلی ضعیف شدی. من 10 روز اداره نرفتم و 4 روزی هم با خودم آوردمت اداره و باز هم ...
21 دی 1393

وقتی ترنم مامان می شه...

سلام دختر نازم دختر عزیزم ، تو که یادت نمی یاد ولی مامان خوب یادشه که تو فقط دو ماه و نیم بیشتر شیر مامان نخوردی و بعدش شیر خشکی شدی. اینو گفتم که بگم " از کجا بچه شیر دادن یاد گرفتی ؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!" البته توی مهدتون دیدم مامانهایی که میان توی اتاق شیر و بچه هاشون رو شیر می دن و حدسم اینه که از اونجا یاد گرفته باشی. به هر حال من که با دیدن این کارهات کلی خندیدم و قربون صدقه ات رفتم.........             الهی دورت بگردم که به عروسک می گفتی : " نی نی شیر بخور تا سیر بشی. .....   بعدش هم گفتی : سیر شدی. ؟ حالا ...
27 آذر 1393

دختر که باشی ، بابا هر کاری واسه خوشحالیت می کنه....

سلام ستاره قلب مامان و بابا همراه مامان جون و آقا جون رفته بودیم یک جای زیارتی  خارج از شهر که پارک نداشت. شما هم گیر داده بودی که سرسره می خواهم. بابا هم که دختر ذلیل....... این شد نتیجه اش.... بابا خودش شد سرسره دخترش......         الهی که خدا حافظ هر دوتاتون باشه عزیزهای دلم.     ...
27 آذر 1393

وقتی ترنم خودش می خواهد لباس بپوشه.......

سلام عزیز دلم جدیداً هر کاری می خواهی انجام بدی ، می گی " خودم" ....... این هم نتیجه اش........ البته اصلاً هم حاضر به اصلاح اشتباهت نیستی.......     فقط به زور موفق شدم یک دست از لباسهایی که روی اینها بود از تنت در بیارم. اون هم به بهانه گرما....   ...
27 آذر 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنّم نامه می باشد